عاقبت قارون چه شد
موسی، عَلَیهِ السَّلام، قارون را نصیحت کرد که: اَحْسِن کَما اَحسَنَ اللهُ الیک. نشنید و عاقبتش شنیدی.
آن کس که به دینار و درم خیر نیندوخت |
سر عاقبت اندر سر دینار و درم کرد |
|
خواهی که ممتّع شوی از دنیی و عقبی |
با خلق کرم کن چو خدا با تو کرم کرد |
عرب گوید: جُد وَ لاتَمنُن فَاِنَّ الفائدةَ اِلَیکَ عائدة؛ یعنی ببخش و منّت منه که نفع آن به تو باز می گردد.
درخت کرَم هر کجا بیخ کرد |
گذشت از فلک شاخ و بالای او |
|
گر امّیدواری کز او بر خوری |
به منّت منه ارّه بر پای او |
|
شکر خدای کن که موفق شدی به خیر |
ز انعام و فضل او، نه معطّل گذاشتت |
|
منّت منه که خدمت سلطان کنی همی |
منّت شناس از او که به خدمت بداشتت |
مجازات قارون و سنگسار موسی و هارون، اثر ساندرو بوتیچلی. این اثر فرسکو در واتیکان قرار دارد.
قارون از افراد بنیاسرائیل (مصر باستان)، معاصر موسی پیامبر و به قولی پسرعموی وی بود. قارون جاهطلب، بخیل، حسود و بسیار ثروتمند بود، آنچنانکه چند تن زورمند زیر بار کلیدهای مخازن و دفاتر حساب اموالش زانو میزدند. (وَ آتَیناهُ مِنَ الْکُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَهِ أُولِی الْقُوَّهِ؛ و ما آنقدر گنجها به او داده بودیم که حمل کلیدهای آن، برای یک گروه زورمند، مشکل و زحمت بود.)
هرچند او را اندرز میدادند که به مال دنیا مغرور نشود، و آن را در راه خیر مردم صرف کند، نمیپذیرفت. وی در پرداخت زکات بُخل ورزید و عاقبت حیلهای اندیشید تا موسی را با سلاح تهمت مغلوب کند. پس با زنی تبهکار تبانی کرد تا وی در حضور قوم از موسی تظلم کند و او را به زنا متهم سازد.
قارون، بنیاسرائیل را جمع کرد و برای آنها سخنرانی نمود. در آن سخنرانی گفت:
«ای بنیاسرائیل، موسی ـ علیهالسلام ـ شما را به هرچیزی دستور داد، از او اطاعت کردید، ولی اینک میخواهد (به عنوان زکات) اموال و ثروت شما را از دستتان خارج سازد.»
جمعیتی از بنیاسرائیل فریب این سخنرانی را خوردند و گفتند: «ای قارون تو سرور و بزرگ ما هستی، ما مطیع تو هستیم. هرگونه تو دستور دهی، اطاعت میکنیم.»
قارون گفت: به شما دستور میدهم فلان زن بیعفّت را به اینجا بیاورید و با او قرار بگذارید تا او (در مقابل گرفتن فلان مبلغ رشوه) در انظار مردم بگوید: «موسی با من زنا کرد.»
آنها نزد آن زن رفتند و قراردادی در این مورد با او بستند، و آن زن قبول کرد. تا روزی قارون بنیاسرائیل را در یکجا جمع کرد، و سپس نزد موسی ـ علیهالسلام ـ آمد و گفت: «ای موسی! قوم تو برای استماع سخنرانی و موعظه شما، اجتماع کردهاند.»
موسی ـ علیهالسلام ـ نزد قوم خود آمد، و شروع به سخن کرد، تا به اینجا رسید، گفت: «ای بنیاسرائیل! کسی که دزدی کند، دستش را جدا میکنیم، کسی که نسبت زنا (از روی دروغ) به کسی بدهد، هشتاد شلّاق به او میزنیم، و اگر کسی زنا کند ولی همسر نداشته باشد، صد
تازیانه به او میزنیم، ولی اگر همسر داشته باشد، او را سنگسار میکنیم تا جان بدهد.»
ناگهان قارون در میان جمعیت فریاد زد: «وَ اِنْ کُنْتَ اَنْتَ؛ اگر چه زناکار خودت باشی؟!»
موسی گفت: «وَ اِنْ کُنْتُ اَنَا؛ اگر چه خودم باشم.»
قارون گفت: بنیاسرائیل میگویند تو با فلان زن زنا کردهای.»
موسی ـ علیهالسلام ـ گفت: آن زن را به اینجا بیاورید، اگر گفت با من زنا کرده، سخن او را بگیرید و مرا سنگسار کنید.
عدهای رفتند و آن زن را آوردند، موسی ـ علیهالسلام ـ به او رو کرد و گفت: «ای زن آیا من با تو زنا کردهام؟! آن گونه که این قوم میگویند؟»
زن گفت: «نه، آنها دروغ میگویند، آنها با من قرارداد بستند که این نسبت دروغ را به تو بدهم.»
موسی ـ علیهالسلام ـ به خاک افتاد و سجده شکر بجا آورد که خداوند آبرویش را حفظ نمود. در اینجا بود که مجازات قارون زشت سیرت، از طرف خدا صادر شد.
خداوند بر قارون و آن جمعیت، غضب کرد و به موسی ـ علیهالسلام ـ فرمود: به زمین فرمان بده تا قارون و خانهاش را در کام خود فرو برد.
موسی ـ علیهالسلام ـ به زمین گفت: «آنها را بگیر.»
زمین آنها را تا ساق پایشان گرفت، باردیگر موسی گفت: «ای زمین آنها را بگیر.» زمین آنها را تا زانوانشان گرفت، باردیگر موسی ـ علیهالسلام ـ گفت: «ای زمین آنها را بگیر.»
زمین آنها را تا گردنهایشان گرفت، آنها ناله و گریه میکردند و به موسی التماس مینمودند که به آنها رحم کند، موسی برای آخرین بار گفت: «ای زمین آنها را بگیر.» زمین همه آنها را در کام خود فروبرد.
خداوند به موسی ـ علیهالسلام ـ وحی کرد: «اَمّا لَوْ اسْتَغا ثُوابی لاَجَبْتُهُمْ و لاَغَثْتُهُمْ : به التماس آنها توجّه و ترحّم نکردی، ولی اگر آنها به من استغاثه میکردند، من جواب مثبت به آنها میدادم.»
داستان قارون در قرآن در سوره قَصص، آیههای ۷۶ تا ۸۴ آمدهاست.
إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَىٰ فَبَغَىٰ عَلَیْهِمْ ۖ وَآتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ ﴿٧٦﴾
همانا قارون از قوم موسی بود که بر آنان تعدی و تجاوز کرد، و از گنجینه های مال و ثروت آن اندازه به او دادیم که حمل کلیدهایش بر گروهی نیرومند گران و دشوار می آمد. [یاد کن] هنگامی که قومش به او گفتند: [متکبرانه و مغرورانه] شادی مکن، قطعاً خدا شادمانان [متکبر و مغرور] را دوست ندارد. (۷۶)
وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ ۖ وَلَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا ۖ وَأَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ ۖ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ ﴿٧٧﴾
در آنچه خدا به تو عطا کرده است سرای آخرت را بجوی، و سهم خود را از دنیا فراموش مکن، و نیکی کن همان گونه که خدا به تو نیکی کرده است، و در زمین خواهان فساد مباش، بی تردید خدا مفسدان را دوست ندارد. (۷۷)
قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ عِنْدِی ۚ أَوَلَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَکْثَرُ جَمْعًا ۚ وَلَا یُسْأَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ ﴿٧٨﴾
گفت: جز این نیست که این [ثروت و مال انبوه] را بر پایه دانشی که نزد من است به من داده اند. آیا نمی دانست که خدا پیش از او اقوامی را هلاک کرده است که از او نیرومندتر و ثروت اندوزتر بودند؟ و مجرمان [که جرمشان معلوم و مشهود است] از گناهانشان بازپرسی نمی شود. (۷۸)
فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ ۖ قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ ﴿٧٩﴾
[قارون] در میان آرایش و زینت خود بر قومش درآمد؛ آنانکه خواهان زندگی دنیا بودند، گفتند: ای کاش مانند آنچه به قارون داده اند برای ما هم بود، واقعاً او دارای بهره بزرگی است. (۷۹)
وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ ﴿٨٠﴾
و کسانی که معرفت و دانش به آنان عطا شده بود، گفتند: وای بر شما پاداش خدا برای کسانی که ایمان آورده و کار شایسته انجام داده اند بهتر است. و [این حقیقت الهیه را] جز شکیبایان در نمی یابند. (۸۰)
فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا کَانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا کَانَ مِنَ الْمُنْتَصِرِینَ ﴿٨١﴾
پس او و خانه اش را در زمین فرو بردیم، و هیچ گروهی غیر از خدا برای او نبود که وی را [برای رهایی از عذاب] یاری دهد، و خود نیز نتوانست از خود دفاع کند. (۸۱)
وَأَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْا مَکَانَهُ بِالْأَمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ ۖ لَوْلَا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا لَخَسَفَ بِنَا ۖ وَیْکَأَنَّهُ لَا یُفْلِـحُ الْکَافِرُونَ ﴿٨٢﴾
و بامدادان، آنانکه دیروز مقام و جایگاه او را آرزو داشتند [چنان حالی شدند که] می گفتند: وه! گویی خدا رزق را برای هر کس از بندگانش بخواهد وسعت می دهد، و [برای هر که بخواهد] تنگ می گیرد، اگر خدا بر ما منت نگذاشته بود، ما را نیز در زمین فرو برده بود، وه، گویی کافران رستگار نمی شوند. (۸۲)
تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا ۚ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ ﴿٨٣﴾
آن سرای [پرارزش] آخرت را برای کسانی قرار می دهیم که در زمین هیچ برتری و تسلّط و هیچ فسادی را نمی خواهند؛ و سرانجام [نیک] برای پرهیزکاران است. (۸۳)
مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا ۖ وَمَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلَا یُجْزَى الَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئَاتِ إِلَّا مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿٨٤﴾
هر کس کار نیکی [به پیشگاه خدا] بیاورد، پاداشی بهتر از آن برای اوست، و هر کس کار بدی بیاورد [پس بداند آنان که کارهای ناشایسته انجام داده اند] جزا داده نمی شوند مگر آنچه را همواره انجام می داده اند. (۸۴)
اینم حکایت موسی و قارون در منطق الطیر
حق تعالی گفت قارون زار زار |
خواند ای موسی ترا هفتاد بار |
|
تو ندادی هیچ باز او را جواب |
گر به زاری یک رهم کردی خطاب |
|
شاخ شرک از جان او برکندمی |
خلعت دین در سرش افکندمی |
|
کردی ای موسی به صد دردش هلاک |
خاکسارش سر فرودادی به خاک |
|
گر تو او را آفریده بودیی |
در عذابش آرمیده بودیی |
|
آنکه بر بیرحمتان رحمت کند |
اهل رحمت را ولی نعمت کند |
|
هست دریاهای فضلش بیدریغ |
در بر آن جرمها یک اشک میغ |
|
هرکه را باشد چنان بخشایشی |
کی تغیر آرد از آلایشی |
|
هرکه او عیب گنهکاران کند |
خویش را از خیل جباران کند |