◦•●◉✿ دکتر ملیکا ✿◉●•◦

اینجا قراره پر بشه از چیزای قشنگ و جالب

◦•●◉✿ دکتر ملیکا ✿◉●•◦

اینجا قراره پر بشه از چیزای قشنگ و جالب

این وبلاگ رو ایجاد کردم برای اینکه چیزایی که به نظرم جالب و کاربردی هست رو در اختیار دیگران هم قرار بدم
امیدوارم به کارتون بیاد

جواب سعدی به مولوی

سه شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۶:۴۳ ب.ظ

 

شعر مولوی 

 

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست

 

بگشای لب که قند فراوانم آرزوست

ای آفتاب حُسن برون‌ آ دمی ز ابر

 

کآن چهرهٔ مُشَعشَعِ تابانم آرزوست

بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز

 

باز آمدم که ساعدِ سلطانم آرزوست

گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو

 

آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست

وآن دفع گفتنت که برو شَه به خانه نیست

 

وآن ناز و باز و تندی دربانم آرزوست

در دست هر که هست ز خوبی قُراضه‌هاست

  آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست

این نان و آب چرخ چو سیل است بی‌وفا

 

من ماهی‌ام نهنگم و عُمانم آرزوست

یعقوب‌وار وا اسفاها همی‌زنم

 

دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست

والله که شهر بی‌تو مرا حبس می‌شود

 

آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست

زین همرهان سست‌عناصر دلم گرفت

 

شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او

 

آن نور روی موسیِ عمرانم آرزوست

زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول

 

آن های هوی و نعرهٔ مستانم آرزوست

گویاترم ز بلبل امّا ز رشک عام

 

مُهر است بر دهانم و افغانم آرزوست

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر

 

کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما

 

گفت آن که یافت می‌نشود، آنم آرزوست

هر چند مفلسم نپذیرم عقیق خرد

 

کان عقیق نادر ارزانم آرزوست

پنهان ز دیده‌ها و همه دیده‌ها از اوست

 

آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست

خود کار من گذشت ز هر آرزو و آز

 

از کان و از مکان پی ارکانم آرزوست

گوشم شنید قصّه ایمان و مست شد

 

کو قسم چشم؟ صورت ایمانم آرزوست

یک دست جام باده و یک دست جعد یار

 

رقصی چنین میانهٔ میدانم آرزوست

می‌گوید آن رباب که مردم ز انتظار

 

دست و کنار و زخمهٔ عثمانم آرزوست

من هم رباب عشقم و عشقم ربابی است

 

وآن لطف‌های زخمهٔ رحمانم آرزوست

باقی این غزل را ای مطرب ظریف

 

زین سان همی‌شمار که زین سانم آرزوست

بنمای شمس مفخر تبریز رو ز شرق

 

من هدهدم حضور سلیمانم آرزوست

 


 

جواب سعدی به مولوی

از جان برون نیامده جانانت آرزوست

 

زنار نابریده و ایمانت آرزوست

بر درگهی که نوبت ارنی همی زنند

 

موری نه‌ای و ملک سلیمانت آرزوست

موری نه‌ای و خدمت موری نکرده‌ای

 

وآنگاه صف صفهٔ مردانت آرزوست

فرعون‌وار لاف اناالحق همی زنی

 

وآنگاه قرب موسی عمرانت آرزوست

چون کودکان که دامن خود اسب کرده‌اند

 

دامن سوار کرده و میدانت آرزوست

انصاف راه خود ز سر صدق داده‌ای

 

بر درد نارسیده و درمانت آرزوست

بر خوان عنکبوت که بریان مگس بود

 

شهپر جبرئیل، مگس‌رانت آرزوست

هر روز از برای سگ نفس بوسعید

 

یک کاسه شوربا و دو تا نانت آرزوست

سعدی در این جهان که تویی ذره‌وار باش

 

گر دل به نزد حضرت سلطانت آرزوست

توضیح:

متن قرمز تلمیح به آیه 

فَقَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَىٰ

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۲/۱۱
دکتر ملیکا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی